My.. |
این پست را ســــــکوت می کنم تو بنویس !
[ جمعه 92/8/3 ] [ 5:8 عصر ] [ فراز ]
[ نظر ]
من در میان مردمی هستم که باورشان نمیشود تنهایــــم میگویند خوش بحالت که خوشحالی نمی دانند دلیل شاد بودنم باج به آنهاست برای دوست داشتن مــــــــن... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گاهی برای کشـیدنِ فـریـادهـزاران پیکـاســو هـم کـافـی نیسـت . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نبودن هایت آنقدر زیاد شده اندکه هر رهگذری را شبیه تو می بینم !!نمی دانم غریبه ها ” تــــــــــــــــــــو ” شده اندیا تو ” غریبـــــــــــــــــــــــــــه ” ؟؟!!... شـده ام مـعـادلـه ی چنـد مَـجهولـی !ایـن روزهـا هـیـچ کـس از هـیـچ راهـی مـرا نـمـیـفهمـَد…. . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کارم از یکی بود و یکی نبود گذشت،من در اوج قصه گم شده ام….! ...این روزها بُرد با کسی ست که بی رحم باشداز دلتــــ که مایه بگذاریســوخـــــته ای . . .... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زن که بـاشـے …عـاشـق شـوے “چـشـم سـفـیـد” خـطـابـَت مـے کـنـنـد !راسـت مـے گـویـنـد . . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چـشـمـانـَم سـفـیـد شـد بـه جـاده هـایـے کـه..“تـو” ..مـُسـافـر هـیـچـکـدام نـبـودے... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ توی مارپله ی زندگی ، مهره نباش که هر چی گفتن بگی باشه …! تاس باش که هر چی گفتی بگن باشه !... کاش توی زندگی هم مثل فوتبال وقتی زمین میخوردی و از درد به خودت میپیچیدی یه داور میاومد از آدم میپرسید:میتونی ادامه بدی؟!تو هم میگفتی نه ، باید برم بیرون . . .... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـــــرای کـــسی کــه رفــــتـنـی اســـت ، راه بــــاز کــــنـیدایــــستادن و مــنـتظر مـانـدن ابـــلـهانه تـرین کـار دل اســت... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نگـــــــران نباش،حــــال مـــن خـــــــوب اســت بــزرگ شـــده ام …دیگر آنقـــدر کــوچک نیستـم که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــومآمـوختــه ام، که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش ” زندگیست ”آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای ” نبــودنـت ” تنگ نشــــود…راســــــتی، بهتــــــــــر از قبل دروغ می گویــــم…” حــــال مـــن خـــــــوب اســت ” … خــــــوبِ خــــوب…... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روزهایم گذشت اما روزگار از من نگذشت!اما من از روزها و روزگار گذشتم ، بگذرید از من!... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تاب ندارم سخت است با تو هستند جلوتـــربا دیگری یا جور دیگری . !سخت است چه رنگین کمان نحســـــی... درغروب سخت دنیا یاد یاران میکنم درکویر خشک و سوزان رقص باران میکنم زندگی مرگ است و مرگ هم زندگی پس درود برمرگ و مرگ بر زندگی . . .... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گاهی اوقات بی قانونی ؛عجیب بیداد می کند در عاشقی ….یکی دور می زند …اما …. دیگری جریمه میشودو تاوان میپردازد …... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ درد دارد …وقتی همه چیز را می دانی …و فکر می کنند نمی دانی …و غصه می خوری که می دانی …و می خندند که نمی دانی …... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برهنه می آئیم برهنه می بوسیم برهنه می میریم با این همه عریانی هنوز قلب هیچکس پیدا نیست . . .... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بزرگ ترین اشتباهی که ما آدما در رابطههامون میکنیم این است که:نیمه میشنویم ؛یک چهارم میفهمیم ،هیچی فکر نمیکنیم !و دوبرابر واکنش نشون می دهیم . . .... وقتی که گوش ها زنگ زده اندعاقلانه ترین کار ، سکوت است…... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ میان ابرها سیر میکنم هر کدام را به شکلی میبینم که دوست دارم . . .میگردم و دلخواهم را پیدا میکنم میان آدمها اما . . .کاری از دست من ساخته نیست خودشان شکل عوض میکنندبـرای اتـفـاق هـایی که نـمی افـتـد …بـرای دستـی کـه نـگـرفـتم بـرای اشکـی کـه پـاک نـکـردم بـرای بـوسـه ای کـه نـبــودبـرای دوسـتـت دارمـی کـه مـرده بـه دنـیـا آمــدبــرای مـن کـه وجـودم نـبـودن اسـت...چشم بَـــــسته از فرسنگ ها می شناسمت…!این تَـــــلاشت برای گم شُــدن مَــرا می خنداند…!... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ میدونی چی بیشتر از همه آدمو داغون میکنه ؟اینکه هر کاری در توانِت هست براش انجام بدی،بعد برگرده بگه :مگه من ازت خواستم…..!... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم زمین را از زیر پاییم بکشند…... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گاهـےحتـے جرات نم?کنم پشت سرم رانـگاه کـنـــم ،که بـبـ?ـنـمجـام خال?ـه ، ?ا نـه !؟... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقتی خواستن ها بوی شهوت میدهندوقتی بودن ها طعم نیاز دارندوقتی تنهایی ها بی هیچ یادی از یار با هر کسی پر میشودوقتی نگاه ها هرزه به هر سو روانه میشودوقتی غریزه احساس را پوشش میدهدوقتی انسان بودن آرزویی دست نیافتنی میشوددیگر نمی خواهمت نه تو را و نه هیچ کس دیگر را . . .... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کاش مردان حرمت مرد بودنشان را بدانندو زنان شوکت زن بودنشان را؛کاش مردان همیشه مرد باشندو زنان همیشه زن!آنگاه هر روز نه روز “زن”،نه روز “مرد” بلکه روز “انسان” است…...عمریستــ خـ?__?ــودم را به خریتـــــــ زده ام ….دلــم برای آن روی سگــ?__?ـــم تنگــــــــ شده…...چه اســــارت بی افتخــــاری است در بنــــد حــــرف این و آن بــــودن . . .... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به چه میخندی تو ؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟به چه چیز؟ به شکست دل من یا به پیروزی خویش ؟به چه میخندی تو ؟ نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد ؟به چه میخندی تو ؟ به دل ساده من میخندی که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست ؟خنده دار است بخند . . .... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گاهی اوقات باید بگذری و بگذاری و بروی ….وقتی می مانی و تحمل می کنی ، از خودت یک احمق می سازی...صبر کن سهراب ! قایقت جا دارد؟آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند …وای سهراب کجایی آخر ؟ … زخم ها بر دل عاشق کردن ، خون به چشمان شقایق کردند…ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش سیری چند ؟صبــــــــ ـــــــــر کن سهــــــــ ـــــــراب …!قایقت جا دارد؟ من را نیز با خود ببر ، اینجا عاشقی بین مردم مرده است . . .... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من فقط دارم سعی میکنم همرنگ جماعت شوم،اما می شود کمی کمکم کنید!آی جماعت…شماها دقیقا چه رنگی هستید؟... شهر من اینجا نیست !اینجا…آدم که نه!آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند!و جالب تر !اینجا هر کسی هفتاد رنگ بازی میکندتا میزبان سیاهی دیگری باشد!.شهر من اینجا نیست!اینجا…همه قار قار چهلمین کلاغ رادوست می دارند!و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!.شهر من اینجا نیست!اینجا…سبدهاشان پر است ازتخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند!.من به دنبال دیارم هستم,شهر من اینجا نیست…شهر من گم شده است!...آدمــیزاد در حرف زدن هایش بی ملاحظه است … !وقتی میخواهد با منطق حرف بزند ؛ احساساتی میشود …وقتی از احساسش میگوید ؛ آرزوهایش لو میرود …وقتی از آرزوهایش یاد میکند ؛ حسرتش رو میشود …وقتی حسرتهایش را روشن میکند ؛ منطق میتراشد …و اینگونه گند میزند به همه ی روابطش …... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این روزها عشق را با دست پس می زنند و با پا پیش می کشند !حیف از عشق که زیر دست و پاست …... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گــــفته باشــــم !.!.!مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛تــــو امــــا …. چشم هـــــایت را ببنـــــــد !سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیــــــــــالی … !... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کاش به جای این همه باشگاه زیبایی اندامیه باشگاه زیبایی افکار هم داشتیم مشکل امروز ما اندام ها نیستن ، افکارها هستن !... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگر روزی عاشق شدی …قصه ات را برای هیچکس بازگو نکن …این روزها چشم حسودان به دود اسپند عادت کرده ……!... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هم قــــــــــد شدیم …خدا میداند چه چیزهایی را زیر پاهایم گذاشتم …... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روزگاریست همه عرض بدن می خواهندهمه از دوست فقط چشم و دهن می خواهنددیو هستند ولی مثل پری می پوشندگرگ هایی که لباس پدری می پوشندآنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجندعشق ها را همه با دور کمر می سنجندخوب طبیعیست که یکروزه به پایان برسدعشق هایی که سر پیچ خیابان برسد سمت چپ (وسطها تقریبا) اون " درد دل من" رو حتما باز کنی کلیپهایی که خودم از وبهای شما عزیزان ساختم همش اونجاس برین ببینین.. خالی از لطف نیس بغرعان! وسعت دردامو فقط خدا میفهمه..!! آخرین سنگر سکوته خیلی حرفا گفتنی نیس..! آی برادرای خونی... این برادری تنی نیس..! [ جمعه 92/8/3 ] [ 4:58 عصر ] [ فراز ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |