My.. |
[ جمعه 92/7/5 ] [ 7:23 عصر ] [ فراز ]
[ نظر ]
میگم تا حالا دقت کردین تو خونه یه سری وسایل هست [ جمعه 92/7/5 ] [ 7:21 عصر ] [ فراز ]
[ نظر ]
هنگام عبور از خیابان
خانم ها
سمت راست را نگاه می کنند. سمت چپ را نگاه می کنند. از خیابان رد می شوند. آقایان سمت راست را نگاه می کنند، ماشین می آید . فاصله ماشین با خودشان را با چشم اندازه می گیرند و چون همگی راننده های قابلی هستند با سرعت وارد خیابان می شوند . راننده به شدت ترمز می کند. مرتیکه مگه کوری؟ (راننده می گوید) در حالی که از روی میله های وسط خیابان می پرد می گوید: کور خودتی گاری چی! بدون اینکه سمت چپ را نگاه کند می دود آن سمت خیابان. هنوز هم صدای بوق ماشین هایی که به خاطر این آقا ترمز کرده اند به گوش می رسد. هنگام رانندگی
خانم ها بنزین را چک می کنند. روغن ماشین را چک می کنند. ترمز دستی را پایین می کشند. با سرعت مطمئنه حرکت می کنند. پشت چراغ قرمز ها می ایستند. به عابر پیاده احترام می گذارند. آقایان وسط راه بنزین تمام می کنند. وقتی دود از لاستیک هایشان بلند شد به یاد می آورند که ترمز دستی را نکشیده اند. چراغ قرمز را مهترین معضل اتلاف وقت و عمر می دانند. عابر پیاده موجودی مزاحم و مختل کننده عبور و مرور است. و از همه مهمتر: بوق مهترین اختراع بشر بعد از برق به حساب می آید. هنگام صرف غذا
خانم ها
مرتب پشت میز می نشیند. مقدار کمی غذا می کشند. به آرامی غذا می خورند. تنها نوک قاشق را در دهان می کنند. آقایان تا جایی که بشقاب جا دارد غذا می کشند. به سرعت غذا را می بلعند، در حالی که قاشق را تا دسته در دهان می کنند. صدای برخورد قاشق با دندانهایشان موسیقی گوش نوازی است. بعد از دو بار پر کردن بشقاب، بالاخره کمی سیر می شوند. هنگام مهمانی رفتن
خانم ها
لباس نو می خرند. به دقت حمام می کنند . لباس هایشان را اتو می کنند. با دقت آرایش می کنند. بهترین عطر را استفاده می کنند. به دقت خود را در آیننه نگاه می کنند. و بالاخره رضایت می دهند که خوشگلند! آقایان از یک ساعت قبل حاضرند و الان بر روی مبل خوابشان برده. در پایان یک روز خسته کننده
خانم ها
بعد ازاینکه ظرفها را شستند. آشپزخانه را تی می کشند. غذای فردا را در یخچال می گذارند. چراغ ها را خاموش می کنند. کمی مطالعه می کنند. می خوابند. آقایان
[ جمعه 92/7/5 ] [ 7:2 عصر ] [ فراز ]
[ نظر ]
از افتخارات ِ مادربزرگم اینه که دووس پسر نداشته ********فک و فامیل داریم********
داشتم ماشین رو دنده عقب میآوردم تو حیات
********فک و فامیل داریم********
بابام بهم گفت پدر سگه کره خر ! دچار بحران شخصیتی شدم چطور همچین چیزی ممکنه؟
********فک و فامیل داریم********
زن داداشم برگشته به داداشم می گه : فک و فامیله داریم ؟
********فک و فامیل داریم********
با کلی شوق و ذوق رفتم خونه
********فک و فامیل داریم********
یه فامیل داریم اون زمان که جومونگ نشون می داد
********فک و فامیل داریم********
با بابام تو یه ماشین بودیم [ جمعه 92/7/5 ] [ 6:55 عصر ] [ فراز ]
[ نظر ]
خارج از مدرسه (کافه)
[ جمعه 92/7/5 ] [ 6:53 عصر ] [ فراز ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |